تنهایی مزخرفی حس میکنم.
اما قیافه متکبرها و احمق ها را به خودم گرفته ام و میگویم من توان تنها ماندن را داشتم. من هرگز برای این فقدان انسانی را قربانی نکردم.
اما گاهی تنهایی از مرز جنون میگذرد. آدم کلافه میشود. نه میتواند با کسی حرف بزند، نه کسی را در پیش دارد، نه قوت فعالیت و تحرک بدنی دارد و نه حال و حواس کتاب خواندن و نوشتن. چنین انسانی باید گوشه ای کز کند و بگندد. آنقدر هم راحت نیست که بمیرد. باید فقط بگندد...
برچسب : نویسنده : 4proud7 بازدید : 23
خوشحالم. دیشب خواب خوبی داشتم. فکر کنم قرار است بیست سالگی بمیرم!
خواب دیدم در یک فضای غریب و ناآشنا هستم و دور تا دور این کشته شده را بته جقه فراگرفته بود. نمیدانم چطور توضیح بدهم ولی حتی عجیب بودن خواب هم دلچسب بود. آخر من عاشق بته جقه هستم. بعد هم از خواب بیدار شدم و تا دقایقی حال خوبی داشتم.
برچسب : نویسنده : 4proud7 بازدید : 22
بی تو ماندن چه غمی دارد...
امیدوارم این غم را درک کنی. اشکهایم را، نوشته هایم را و سکندری خوردن هایم را درک کنی...همچنین مردمی که پشت چراغ های قرمز به من فحش میدهند را...
من بی تو حال مردن هم ندارم...
+مولانا میفرماید:
منم و این صنم و عاشقی و باقی عمر...
+شب بخیر
برچسب : نویسنده : 4proud7 بازدید : 52
برچسب : نویسنده : 4proud7 بازدید : 33
خواب برادر مرگ است.
کاش میمردم!
برچسب : نویسنده : 4proud7 بازدید : 33
گل: من چیکار میتونم بکنم؟
+البته اگر من گل باشم و توهمات بر خیالاتم حاکم نباشد...
برچسب : نویسنده : 4proud7 بازدید : 55
برچسب : نویسنده : 4proud7 بازدید : 45
برچسب : نویسنده : 4proud7 بازدید : 28
برچسب : بیقراری, نویسنده : 4proud7 بازدید : 18
برچسب : بلاگ, نویسنده : 4proud7 بازدید : 63